اینجانب «محمد نورعلم» تبعه کشور بنگلادش در یک خانواده متوسط شهری در 30 ژوئن سال 1965م در منطقه محمد پور از شهر داکا، متولد شدم و تا سال هجرت (1984م) به «ام القری جهان اسلام» یعنی (جمهوری اسلامی ایران)، برای فراگیری علوم اسلامى، در همان منطقه زندگی کردم. پدرم در شب 25 مارس 1970م به دست عوامل دولت وقت پاکستان کشته شد و مادرم در اول مه سال 1978م وفات یافت. پدرم بسیار علاقمند بود که فرزندانش افرادی باسواد شوند. لذا برای فراگیری علم، ما را به دست یک معلم با انگیزه سپرد. مادرم بعد از رحلت پدرم، کوشش فراوانی داشت تا ما به مراحل علمی بالایی برسیم. بدین جهت او در خانه به حرفه صنایع دستی مشغول گشت و درآمد خود را صرف مخارج مدرسه ما می کرد.
من وقتی که به اول دبیرستان رسیدم، مادرم چشم از جهان بست. دیگر باید خود، شهریه مدرسه و خرج کتاب و دفتر و ... را تهیه می کردم؛ گرچه دایی بزرگ ما بعد از رحلت پدرم سرپرست خانواده ما بود، ولی به دلیل احساس شرم نه مادرم خرج مدرسه و دروس ما را از دایی ام توانست طلب کند، و نه من توانستم آن را درخواست کنم. به این دلیل چند ساعت در روز تدریس می کردم و مخارج دبیرستان و دانشکده را در می آوردم. با این حال مراحل سیکل و دیپلم و فوق دیپلم را با نمرات عالی پشت سر گذاردم.
آن سالی که مادرم فوت کرد، من با طریقت چیشتیه توسط چند مرید مشهور در محله «محمد پور» آشنا شدم و در حین درس و تدریس به ذکر و دعا به سبک آن طریقت نیز پایبند بودم، زیرا که من به آن شوق فراوان داشتم. کتابهای زیادی در تصوف و طریقت های شبه قاره و نیز تفسیر عرفانی قرآن که توسط بعضی از پیروان طریقت به دست من می رسید مطالعه کرده و در تبلیغ آن طریقت در بین دوستانم کوشا بودم.
در اواخر سال 1979م در مسجد محله ما، با یک دانشجوی متعهد آشنا شدم. او در یک سازمان دانشجویی اسلامی موسوم به «اسلامی ساطرا شیبر» فعالیت داشت. این سازمان یک تشکل انقلابی بود. در این سازمان بیشترین کتاب هایی که مورد مطالعه قرار می گرفت، کتابهای مرحوم سید ابوالاعلی مودودى، سید کتب، حسن البنا و ابن تیمیه بود. من در طی یک سال و نیم بیش از 150 کتاب از مولفین فوق الذکر علاوه بر 100 کتاب و مقالات دیگر از نویسندگان معروف مسلمان بنگلادش را مطالعه نمودم و البته به همراه آن مدیریت حزبی در پستهای مختلف را بر عهده داشتم. بدین ترتیب در مدت دو سال در این سازمان دانشجوئی ارتقای علمی و پستی چشمگیری به دست آوردم. اکنون من به یک دانشجوی انقلابی و اسلامی مبدل شده بودم.
سال اول (1981م) دانشکده ام بود که نسیمی آرام اما سنگین در جسم و روح من شروع به وزیدن کرد که آن چیزی نبود جز امواج انقلاب اسلامی ایران. در اوائل سال 1981م با انقلاب اسلامی آشنا شدم. روحم تازه شده بود. مرادم را پیدا کرده بودم. هرگاه تصویر نورانی امام خمینی (ره) را می یافتم به آن بوسه می زدم. آنگاه قلبم آرام می گرفت. گرچه تا آن موقع من نیز مانند دیگر برادران انقلابی ام، یک مسلمان سنی حنفی بودم. آن سال با سفارت جمهوری اسلامی ایران ارتباط برقرار نمودم و آثار زیادی از شهیدان مطهری و بهشتى، همچنین کتابهای مرحوم دکتر شریعتی و سخنرانیهای امام خمینی (ره) را مورد مطالعه قرار دادم.
در آن روزگار کتابها، مقالات و سخنرانیهای شخصیتهای شیعه برایم بسیار شیرین و جذاب بود. فهمیدم که یک تفاوتی بین کتابهای علما و نویسندگان انقلابی سنی با کتابهای شهید مطهری و امثال ایشان دارد. لکن در نیافته بودم که دقیقا چه فرقی بین آنان وجود دارد؟ هر چه کتابهای نویسندگان شیعه را مطالعه می کردم مطالب جدیدتر و جالبتری می یافتم و تشنه تر از گذشته می شدم. بدین گونه از نظر فکر و علاقه به تشیع تشرف گشته بودم اما رسما بعد از ورود به حوزه علمیه قم بود که به مکتب نورانی جان بخش اهل بیت (ع) مشرف گردیدم. در سال 1983م در شرف ورود به دانشگاه داکا بودم که دیدم قلبم برای ادامه تحصیل در دانشگاه رضایت نمی دهد. زیرا که تشنگی شدید در من ایجاد شده بود. از این رو تصمیم گرفتم به منظور سیراب کردن این تشنگی به حوزه علمیه قم سفر و از زلال علوم آل محمد (ص) برای سیراب کردن روح و جانم استفاده نمایم.
روز موعود فرا رسید. 16 مارس 1984م قدم به خاک پاک قم نهادم. گویا تازه متولد شده ام. به هر حال بعد از گذراندن دوره سه ماهه آموزش زبان فارسی در نجف آباد اصفهان، در مدرسه مبارکه حجتیه قم تحصیل علوم اسلامی را آغاز نمودم. در بین همه دروس حوزوی بیشتر به تفسیر، فلسفه و کلام علاقه داشتم ولی بعد از مدتی به فقه و اصول نیز شدیدا علاقمند شدم. در سال 1988م در مدرسه حجتیه به عنوان طلبه نمونه انتخاب گشتم. سال چهارم حوزه در کلاس « تفسیر موضوعى» توسط استاد مرحوم طاهری کنی که در مدرسه حجتیه برگزار می شد من شاگرد اول آن کلاس بودم. ایشان به پاس زحمات اینجانب کتاب با ارزش خود را به من هدیه کردند. بعد از آن در کلاس "معانی و بیان" استاد رهایی بود که آن جا نیز اینجانب شرکت فعال داشتم، به طوری که ایشان چندین بار از من به عنوان شاگرد نمونه تعریف نمود.
در منطق، فقه، فلسفه، اصول، کلام و علوم قرآن از استادان ارجمند همچون: «حسینی بوشهرى»، «مرحوم وجدانی فخر»، «ربانی گلپایگانى»، «بیگدلى»، «آیت الله شیخ هادوی تهرانی» و «آیت الله شیخ هادی معرفت (رحمه الله علیه)»، بهره های علمی زیادی بردم. در دروس خارج فقه و اصول از آیات عظام: «فاضل لنکرانى»، «نوری همدانى»، «وحید خراسانی» و «هادی معرفت» (ایدهم الله تعالی) بهره مند شدم.
اینجانب هنگام تحصیلات دروس حوزه از پژوهش و قلمزنی در عرصه های مختلف غافل نبوده ام. همچنین از سفرهای علمی و تحقیقاتی به کشورهای مجاور: هند و پاکستان و نیز امارات عربی متحده و عربستان بهره جستم. در روزنامه ها و مجلات بنگلادش و بنگال غربی (در شرق هندوستان)، مقالاتی در موضوعات اسلامی و نیز مصاحبه های متعدد از این جانب چاپ و نشر شده است. تا کنون به ترجمه کتابهای گوناگون از زبانهای فارسی و عربی به زبان بنگلا پرداخته ام که از جمله آن «زندگی حضرت فاطمه (س)»، «امام حسن (ع)»، «امام حسین (ع)»، «پیروزی خون بر شمشیر» و «سجده بر تربت» می باشد. همچنین سعی داشته در انواع همایشهای علمی و راهبردی در داخل ایران و سایر کشورها و نیز تبلیغ در مکه و مدینه در ایام حج حضوری مثمر داشته باشم.
آثار تحقیقاتی اینجانب در رشته های کلام و فقه در زبانهای بنگلا و فارسی به چاپ رسیده است. از جمله آنها: «پرتویی از حق»، «آیا غیر مسلمانان طاهرند؟»، «به سوی راه رستگارى» و «الوسیله» می باشند. علاوه بر آنان، در جشنواره شیخ طوسی به ارائه مقالات متعدد پرداخته که منجر به کسب مقام و اخذ لوح تقدیر بوده است. همچنین در تاریخ اول محرم 1422ق از طرف حضرت آیت الله معرفت (رحمة الله) گواهی اجتهاد دریافت نمود و نیز در سال 1380 ش با موفقیت، امتحانات دروس خارج فقه و اصول را به پایان رسانده و از طرف «مرکز جهانی علوم اسلامى» فارغ التحصیل گشته ام.
از سال 1988م در منطقه جیسور که بیشترین تمرکز شیعیان مستبصر تحصیل کرده را در خود جای داده است، موسسه مولا علی (ع) آکادمی را با بضاعت مزجات اما همت مومنین احیا و فعال نموده ام که در حد مقدور به خنثی سازی شبهات مطرح علیه شیعه پرداخته است. و الحمدلله استراتژی طراحی شده در چگونگی تبلیغ مکتب اهل بیت (ع) در میان تحصیل کردگان بنگلادش کارآمد بوده است. علاوه بر این حدود سیزده سال است که بنده به عنوان عضو هیئت علمی موسسه الزهراء (س) آکادمی، زیر نظر حضرت آیت الله سید حسین مرتضی نقوی (دام عزه)، به انجام کارهای تحقیقاتی می پردازم و نیز در مورخه 12/12/2001م از موسسه فوق در رشته های: «علوم قرآن، تفسیر، حدیث، فقه و اصول» به درجه دکتری مفتخر گشته ام. اکنون علاوه بر اشتغال در حوزه، در دانشگاه اهل بیت (ع) در مقطع کارشناسی ارشد رشته تاریخ تشیع مشغول تدوین پایان نامه می باشم.